شعر ها ناقص

لطفا کمک کنید تا کامل شن

شعر ها ناقص

لطفا کمک کنید تا کامل شن

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

تا ساعت 14 معمولا کارآموزی هستم و از اونجایی که زمان ارائه من ساعت 13:15 بودش به استاد ایمیل زدم که یه زمان دیگه برای ارائه من تعیین کنه و اگر ممکنه تا اون موقع بهم مهلت بده تا گزارش رو بنویسم. شانس ما رو ببین بعضی بچه ها زمان ارائه پروژه شون یکشنبه بودش، نشستم تا پروژه کنترل پروژه رو تموم کنم، باور داشتم درس مسخره ای هستش ولی وقتی پروژه رو گام به گام جلو می بردم متوجه شدم آدم هایی در این تخصص چقدر تو این مملکت کم داریم، حدودای ساعت 18 بودش، استاد جواب ایمیل رو داد، گفت تا شنبه ساعت 16 وقت دارم تا گزارش رو تحویل بدم، همون موقع هم میتونم گزارش رو تحویل بدم البته با کسر نمره، خیالم راحت تر شد، 2 ساعت بیشتر وقت داشتم تا پروژه رو تحویل بدم!!!!!!! 2 ساعت تو اون زمان کم برای من خیلی زیاد بود. نکته جالب اینجا بود که پروژه درس هوش مصنوعی با ترم های قبل یکی بود یعنی اگر کپی هم میکردم و یه چیزایی بهش اضافه میکردم میتونستم کاری که 2 روز ازم وقت میبره رو تو 6 ساعت تموم کنم، اما من هیچوقت از تقلب خوشم نمیومد. از دوستام خواستم تا گزارش سال قبلی ها همراه با کد های گزارش رو برام بفرستن تا کارهام سریع تر پیش بره، اما تقلب نکردم، ساعت 3 بامداد روز جمعه گزارش پروژه کنترل پروژه رو نوشتم و فرستادم، خسته بودم، خوابیدم، به اتفاقاتی که قرار بود رخ بدن فکر میکردم بعد میخندیدم، ساعتم رو تنظیم نکردم که صبح منو از خواب بلند کنه، خیلی خسته بودم، این کار رو کردم تا راحت بخوابم و راحت خوابیدم. ساعت 12 ظهر روز جمعه از خواب بلند شدم، زیر کتری رو روشن کردم، یه آبی به دست و صورتم زدم، به رستوران زنگ زدم تا برام غذا بیارن، چلو کوبیده سفارش داده بودم، آب جوش نبات رو خوردم و چایی رو گذاشتم تا دم بکشه، ناهارم هم رسید، قاشق اول رو که خوردم اشتهام رفت، خیلی کیفیت گوشتش بد بود، ناهار رو گذاشتم کنار، چایی رو ریختم تو یه لیوان بزرگ همراه با نبات گذاشتم رو میزم، لپ تاپم رو باز کردم، پروژه رو خوندم، فهمیدم چیکار باید بکنم، قبلا به خاطر علاقه ای که به درس داشتم یه سری تمرین مثل پروژه اما ساده تر انجام داده بودم، شروع کردم به برنامه نویسی، دائم می نوشتم و دائم خطا میداد و دائم اصلاحش میکردم، ساعت 18 بود، گشنم بود با اکراه چلو کباب هایی که واسه ناهارم بود رو خوردم به این فکر میکردم چطور یه رستوران معروف میتونه یه کباب رو انقدر بی مزه و کم کیفیت درست کنه و مشتری داشته باشه به صفحه رستوران توی اپلیکیشن های سفارش غذا میرم، به فیش رستوران دقت میکنم با وجود همچین قیمتی درک خیلی مسائل برام راحت شد، به قول خود صاحب رستوران کیفیت غذا رو با توجه به قیمت باید مقایسه کرد. از این طرز تفکر خوشم نیومد. به این فکر میکردم که ممکنه به خاطر این غذا مریض شم ولی چه فایده اون غذا تا الان یه جایی تو معدم بود، دیگه کار از کار گذشته. زمان هم گذشته بود کمی تو اینستاگرام چرخیدم، همون اخبار همیشگی و حوصله سربر، دروغ های شیرین، حقیقت های ناگوار، منتقدان همیشه در صحنه و غایب در جبهه و افرادی که از طرز رفتارشون تو این شبکه ها میتونستی به عقده هاشون پی ببری، دنبال شهرت بودن، دنبال ثروت. فهمیدم اونجا جای من نیست، صفحه مرورگر رو بستم و شروع کردم به برنامه نویسی. 

  • ۹۷/۰۴/۳۱
  • میلاد ساده

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی