شعر ها ناقص

لطفا کمک کنید تا کامل شن

شعر ها ناقص

لطفا کمک کنید تا کامل شن

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

لب

بیا برخیز و تا صبح به فغان سر کن/بیا جام پر از می گیر و تا صبح لبت تر کن

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

قلم

با تو رحمان چه سریست از این بودن و این نوشتن/کاغذ شروع به دریدن کرد و قلم آغاز به شکستن

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

افسانه

الحمد لالله که ره افسانه به در کردیم/از چاله عبور کردیم از باغ گذر کردیم

سبحان الله که این ره چه دراز است/قربان آن معشوق بروم که در اینجا چه ناز است

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

ای کاش

کاش میشد آن ننگین رجیم گریه کند/به من مسکین سجده ها تعظیم کند

کاش میشد ابرها در همه فصل خنده کند/به آن سبزه شیرین مژده ها تقدیم کند

کاش میشد وضو از دیده گریان گیرم/بر سر جویی نشسته روحم را تسلیم کند

کاش این عشق مرا آتشین تشدید کند/دوباره برسر کوی یاران مرا تهدید کند

کاش ملائک دوباره گل آدم بسرشتن/آدمی نو بسازند و هی تمرین کند

کاش این عشق مرا تعدیل کند/کاش در این عشق مرا تفهیم کند

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

رهروان

درمیان  رهروان  تشنه لب  افتاده ام/به امید  چاره ای  ناچیز  سرزنده ام

لرز بدنم نشان از سنگینی بار امانت دارد/افتاده و سرزنده به امید نگاهی پاینده ام

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

گل لاله

من از اندیشه سنگین و آذرین خود بیزارم/من از بنفشه رنگین خود میبالم

گرچه بنفشه گرفته به خود رنگ نجابت/های گل لاله بیار ،آن مرد وارسته منم

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

شب روشن

من نیکبخت فردا غوغایی برپا کنم/شب روشن از روز سیاه بیرون کنم

گله مند نیستم از تدبیر خدا/که هر چه آمد بر سرم خود کردم


  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

یک چیز عجیب غریب

شب ها به نیت خواندن نماز شبی میخوابم/ولی افسوس که از نخواندن صبح خود در عجبم

که قبل شب زاهدم و در روز روشن ملحد/فکر کنم از دید خدای متعال من یک بوالعجبم

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

نیمه شب

بیایید از این عشق های مجازی رخت برکنیم/به روی جبار کریم سجده ها تعظیم کنیم

به روی حرمت حرم این دوست شفیع/نیمه شبی یازده رکعت تقدیم حی و قیوم  کنیم

  • میلاد ساده
  • ۱
  • ۰

شبیه سازی زندگی

تا حالا سیمز بازی کردید؟

سیمز یه مجموعه بازی استراتژیک هستش که سبکش شبیه سازیه زندگیه.

من اول با the sims2 آشنا شدم.بعدبا sim city بعدش the sim city society بعدش the sims 1 و the sims3 و در نهایت the sims 4 که خوب بود اما هیچکدومش مزه the sims2 رو نمیداد.

این بازی در دوره 15 سالگیم خیلی رو من اثر گذاشت.اول کلمات انگلیسی رو یادداشت میکردم اما دومی

دومی معنی زندگی رو بهم میداد معنی تلاش رو بهم میداد.

وقتی به شخصیتی که خودم ساختم نگاه میکردم حسرت میخوردم که چرا مثل اون نیستم.اون تو یه مرکز پژوهشی کار میکرد دائم مهارتاش رو افزایش میداد تا تو شغلش ارتقا پیدا کنه.آشپزیش خوب بود غذا های خوبی می پخت.خونه ی کوچیکی داشت.با یه رادیو که دائم آهنگای پاپ گوش میداد،جلوی خونه یه باغ کوچیک بودش توش سیب کاشته بودم مراقبش بودم.محصولات زیادی میداد. من میرفتم کنار دریا ماهیگیری میکردم،یه ویالون هم داشتم اما چندان وقت نمیکردم بزنم.

اون شخصیتی که ساختم میتونه آینده من باشه.

الان 20 سالمه

زیاد آشپزی بلد نیستم،ماهیگیری هم که تو کویر اصلا رود پیدا نمیشه چه برسه به دریا،یه لبتاپ دارم یه خورده آهنگ روشه راضیم،حیاط خونه ما کار پدرمه،توش انگور هست،خرمالو هست،لیمو ترش هم هست،با چند تا گل.هنوز کار نمیکنم،پدرم هزینه هامو میده.یه ویالون هم خریدم،منتها به خاطر بیماریم وز وز گوش گرفتم به صداش شدت میگره مجبورم چند روزی استراحت کنم تا خوب بشه،تنها هنری که کردم این بودش که دانشگاهی که دوس داشتم قبول شدم که الان میگم کار خاصی نکردم،حالا باید تلاش کنم معدلمو بیارم بالا بعدش هم ادامه تحصیل خارج از کشور و ... هنوز اول دردسره.

دوره 20 سالگی آدمو یک قدم به رویا های بچگیش نزدیک میکنه.انشاالله هممون بهش برسیم.


  • میلاد ساده