والیل اذا یغشی
وانهار اذا تجلی
و ما خلق االذکر و الانثی
دوشنبه و سه شنبه این هفته یعنی ۱۴ و ۱۵ آذر ماه سال ۹۶ دو روز استثنایی برای من بود.واسم عجیب بودش دوشنبه ای ای ساعت ۷ شب از خواب بلند شدم شامم رو خوردم و ساعت ۹ شروع کردم به درس خوندن تا ساعت ۷ صبح تا برای امتحان آماده بشم امتحانمو خوب دادم و راضیم بلیطم برای بازشگت به شهرستان ساعت ۲۳:۴۵ بودش خودمو رسوندم به ترمینال جنوب بلیطمو گرفتم،گشنم بود یادم رفته بود شام بخورم
آیات ابتدایی سوره لیل رو میخوندید جالبه این هم به روز و شب و مرد و زن قسم میخوره که چی میخواد بگه
آن سعیکم لشتی
تلاشتون با هم خیلی فرق داره!
خوب آقاجان عارضم گشنم بود رفتم سوپر مارکت ترمینال و یه شیرکاکائو خرید با کیک رو هم قیمتش شد ۲۷۰۰ در همین حین بودش که یک فردی با ظاهری نامناسب اومد از سبد جلویی مغازه یه بیسکویت برداشت و رفتش صاحب مغازه عصبانی شد و داد میزد که چقدر همه دزد شدن ولی دنبالش نرفت و مدام به زمین و زمان فحش میداد یه بنده خدایی از اونجا رد میشد گفت آقا خیالت راحت باشه من به جای اون برات حساب میکنم و پول بیسکوییت اون فرد نیازمندو دادش منم رفتم حساب کنم کارتو بهش دادم رسیدو گرفتم دیدم ۳۵۰۰ زده بهش گفتم مطمئنی درست زدی گفت اینجا همه قیمتا همینه راست میگفتش چند مغازه بالاتر آجیلی که من ۹۵۰۰ میخریدم رو ۱۲۰۰۰ میفروختن ولی عزیز دل برادر یه چیزی رو دروغ گفتی
همه دزد نشدن
تو اونجا من فقط یه دزد دیدم
حتی کالایی که اون معتاده برداشت رو یه نفر دیگه حساب کرد
من فقط یه دزد اونجا دیدم.
- ۹۶/۰۹/۱۵