سلام بر همگی دوستان
امروز میخوام راجع به تنبلی و تجربیاتم در این زمینه بگم.شاید مطالعاتم رو در این زمینه بیشتر بالا بردم و یه کتاب راجع بهش نوشتم،فکر کنم تنبلی به عنوان یه معضل اجتماعی امروزه بیشتر مطرح باشه تا یه معضل فردی،شما اگر حتی فردی سخت کوش و پرتلاش باشد و در یک شرکتی مشغول به کار شید که از مدیرش تا آبدارچیش علاقه چندانی به کار وجود نداشته باشه شما هم کم کم روحیه خودتونو رو از دست میدید و میشید یکی از همونا و اگر فرد سمجی باشید و روحیه خودتونو بالا ببرید با احتمال خوبی(#تاکید) تلاش های شما مورد توجه قرار میگیره و در کار پیشرفت پیدا میکنید.
اول از همه از *افسردگی شروع میکنم.برای معرفی این یکی نیازی به توضیح نداره تقریبا تمام جوان ها و نوجوان ها پس از تحصیلات دبیرستان و پیش دانشگاهی یا حین دانشگاه ،بعد از لیسانس و بعد از از فوق لیسانس از خودشون میپرسن "خوب بعدش چیکار کنیم؟؟"
//وای خدای من یه عالمه ایده نوشتن داره سراغم میاد شاید این بخشو دو قسمتیش کنیم//
بعد از پرسیدن این سوال اگر نوجوان یا جوان عاقلی باشند مدتی رو به خلوت با خودشون میگذرونن تا ببینن کی هستند؟هدفشون از زندگی چیه؟تا چه حد پتانسیل زندگی رو دارن؟میتونن مسئولیت های سنگینی رو بپذیرن و مثلا رهبر یک گروهی بشن یا میتونن مسئولیت یک فرد دیگه رو بپذیرن و صاحب یک خانواده بشن یا نه؟دلشون زندگی شلوغ میخواد یا زندگی خلوت ؟میخوان در نهایت تو یه روستای دورافتاده از انسان ها زندگی کنن یا اینکه میخوان برن یه شهر شلوغ،میخوان کسب و کار خودشون رو داشته باشن یا یه کارمند ساده باشن؟و............ .از این جور سوالا خیلی زیاده.بعد از محک خودشون بعضی از گزینه ها رو حذف میکنن.خیلی ها شاید اشتباه در مورد خودشون فکر کنن برای همین نوبت مشورت با دیگران میشه.//مشورت و تو چه میدانی مشورت چیست،مشورت آن گردنه حیران است//قاعدتا اینطور کار میکنه که افرادی که از بیرون شما رو نگاه میکنن اگر وقت زیادی رو باهاشون بگذرونین و یا از شما درک درستی داشته باشن تو بعضی جا ها شما رو بهتر از خودتون میشناسن،پدر و مادر شما میتونن افراد خوبی برای مشورت باشن فقط باید حواستونو جمع کنید چون ممکنه آرزو های خودشونو روی شما پیاده کنن ولی ویژگی های اخلاقی و رفتاری شما رو خوب میشناسن،دوستانتون هم گزینه خوبی اند مزیتشون نسبت به پدر و مادر اینه که شما با اونا راحت ترید ولی عیبشون اینه که ممکنه حسادت کنن،مشاور ، معلم ، استاد هم گزینه های خوبی هستند اونا شما رو نمیشناسند ولی تجربه زیادی دارند و گزینه های زیادی رو به شما پیشنهاد میدهند همینطوری که میبینید یه حالت کلی از تمامی روش ها ممکنه مسیر آیندتون رو بهتر رقم بزنه ولی اگر اشتباه تصمیم بگیرید شما همیشه شک میکنید به اینکه آیا من آدم درستی برای این مسیر هستم ؟ اگر آدم شجاعی باشید مسیرتون رو عوض میکنید و اگر ترسو باشید مسیرتونو ادامه میدید و هر روز بر شک شما افزوده میشه،حتی ممکنه شما رو بکشه.خیلی از افراد موقع تحصیل این مشکل براشون پیش میاد و وارد یه مرحله از افسردگی ، گوشه گیری ، اجتماع گریزی،انکار و در موارد جدی تر دچار اختلال دو قطبی ، اسکیزوفرنی و ...میشن.ذهنشون قفل میشه، نمیتونن تمرکز کنن و نمیتونن او بازدهی رو که انتظار دارند داشته باشن،نتایج ضعیفشون شدت افسردگیشونو بیشتر میکنه و افسردگیشون میزان تنبلی یا اهمال گراییشونو بیشتر میکنه و وارد یه حلقه بی پایان میشن مگر اینکه از این حلقه بیرون بیان.بهترین کار اینه که همیشه با افکار مثبت خودتونو از این حلقه دور کنید و اگر وارد این حلقه شدید امیدوارم اینقدر شجاع باشید که به مشاور یا بهتره بگم روانشناس مراجعه کنید و شک نکنید درست ترین کار ممکن همینه.
//من خسته شدم ادامش برای بعد،اگر کسی کتاب خوبی راجع به تنبلی میشناسه برام معرفی کنه لطفا//
- ۹۶/۱۰/۰۲