نوشته هایی که در موقعیت های خاص در صفحات کاغذ نوشته میشود روحی عالی و متعال دارند که انسان را با درد،عشق،نفرت،شوق و هوس نویسنده آشنا می کند.حقیقتا گنجشک کوچک روزگاری باید از آشیانه خویش به پرواز آید تا لایق نام پرنده باشد.کسی چه میدانست در این روز،در اینجا بفهمم که نوبت پرواز است،نوبت پذیرفتن مسولیت هاست.وقت آن است تا از محدودیت هایی که خودم برای خودم درست کردم آزاد شوم،تا از خیال و اوهام پوچ،از زندان سیاه درون خلاص یابم.از محدودیت ها مسخره،از شیطان های زخمی،از فرشته های نا امید،از جسمی ناقص،از روحی نالان و خسته که خیلی وقت بود که میخواست به آرامش برسه ولی نگذاشتم و تحمل کردم.پذیرفتن آن چیز که در حال اتفاق می افتد از ملزومات زندگی ماست.
من محدود نیستم اما ترسم منو محدود میکنه.
- ۹۶/۱۱/۱۳