شعر ها ناقص

لطفا کمک کنید تا کامل شن

شعر ها ناقص

لطفا کمک کنید تا کامل شن

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

تنهایی تنها

چرا؟

امروز ۱۵ مهر ماه، صبح بعد از جدایی اجباری بعد از نظر خانواده. روز بعد از سالگرد فوت فردی منحوس که تاریکی رو به عشقم هدیه کرد و نذاشت هر شب با خیالی راحت و آسوده بخوابه و دو روز بعد از خواستگاری که آخرش به دعوای مسخره کشیده شد.

شاید بپرسید چرا؟ دلیلش طولانیه ولی اینو بگم که نفوذ خانواده در امر ازدواج بیشتر از اون چیزی بود که فکر میکردم. دفعه بعدی اگر در کار باشه زیاد به خودم زحمت نمیدم، خانواده ها رو می‌فرستم با هم آشنا شن، خواستن با هم دعوا کنن، دعوا کنن، صلح کنن، صلح کنن. چه کاریه؟ چرا من باید از عشقم بگذرم به خاطر اخلاقی که پدر مادراتون بهتون یاد ندادن. چرا باید عشق زندگیم رو کنار بذارم چون تو زندگیتون آدمای زیادی رو دیدین که عشقشون به سر انجام نرسیده. چرا باید به خاطر این over protection ای که ریشه در گذشته همتون دارین یه دفه یادتون بیاد که ازدواج خطرناکه و شما آمادش نیستین؟ مگه تو، یتیم بزرگ نشدی که میگی فلانی باباش پیک موتوریه. مگه تو احترام و ادب یاد ندادن بهت که معذرت خواهی کنی. مگه تو از دماغ فیل افتادی که انقدر بچم بچم می‌کنی. اخه تو چرا همراهی می‌کنی با خانوادت مگه دوست نداری منو.

لعنت به همتون که مشکلتون با خودتون معلوم نیست.

امروز هم رفت جزو خاطراتم. خاطراتی که تلخیش تا آخر عمرم باهام میمونه. و ازش یه نوشته تو این بلاگ ثبت میشه.

 

  • ۰۲/۰۷/۱۵
  • میلاد ساده

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی