شعر ها ناقص

لطفا کمک کنید تا کامل شن

شعر ها ناقص

لطفا کمک کنید تا کامل شن

آخرین مطالب

۸ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دیبا

بعضی مشکلات ما درونیه.

اینجا خیلی از دانشجو ها دیر تسلیم میشن،همیشه هم هرکاری میکنن تا روحیه شون حفظ بشه برای همین همیشه خوب عمل میکنن.منم یه زمانی اینطوری بودم اما بعد از بیماریم کم کم رفتارام عوض شد و دچار اهمال گرایی شدیدی شدم اونقدر که حتی نمیخواستم برم دانشگاه یا کتابامو باز کنم خوب نتیجش هم اومد یه ترم مشروط شدم خیلی بد هم مشروط شدم،اونقدر اوضاع بد بود که فهمیدم نیاز به کمک دارم رفتم پیش روانشناس و  روانپزشک کم کم بهتر شدم.

اما یه چیزی بین من و دانشجو های قوی خیلی فرق داره،من خیلی راحت تسلیم میشم ولی اونا نه.خیلی دردناکه برام اما ریشه این مشکل به همان دوران مشروطی بر میگرده جایی که اهمال گرایی نذاشت برم دانشگاه و نذاشت تا روز آخر درس بخونم و ایده آل گراییم شب امتحان به من میگفت" دیگه قرار نمره کامل بگیری بیخیال شو"ولی من بیخیال نشدم و تا حد ممکن خوندم،ولی وقتی رفتم سر امتحان فقط 1.5 تا از سوالا رو نوشتم و باقیش سفید بود و وقت زیاد بود مجبور بودم تا صبر کنم ولی بقیه سوالا رو نمیفهمیدم ، خیلی حس بدی بود و اونجا ایده آل گرایی به من میگفت"دیدی گفتم نباید تلاش بکنی"خوشبختانه 3تا امتحان رو اینطوری دادم ولی 3 تا دیگشو تسلیم شدم خیلی راحت و شیک،ضعفم رو قبول کردم و نرفتم امتحان تا غرورم نشکنه،تا وقتی میرم امتحان و فقط یکی دوتا از سوالا رو نوشتم باقی وقت رو نشینم حساب کنم که ببینم چند میشم،متنفرم از اون روزا ، وقتی همه تا آخر امتحان میشینن ولی من دلیلی برای نشستن نداشتم.و واقعیت آن بود که من ضعیفم هستم.یادم میاد زمان یکی از امتحانا بهترین لباسمو پوشیدم و رفتم یه رستوران گرون ویه غذای گرون سفارش دادم و تنها نشستم خوردم.

امروز ولی دیگه از این خبرا نیستش.قوی تر شدم بیشتر با خودم جنگیدم و کمتر تسلیم شدم.فقط دوتا موضوع دیگه هستش تا تکاملم به نهایت خودش و شکوفایی برسه

1-از آینده چی میخوام:من به این درک رسیدم که تو ایران میشه کار کرد و میشه حقوق خوب بدست بیاری و میشه برای دیگران کار ایجاد کرد و اصلا لزومی نداره برای ادامه تحصیل بری خارج یا اصلا ادامه تحصیل بدی.فقط نیاز دارم بدونم تو چه زمینه ای میخوام وارد کار بشم.که این رو نمیتونم جواب درستی بهش بدم.

2-هیچوقت بیخیال نشم:هنوزم که هنوزه گاهی اوقات افسردگیم میاد سراغم و کاملا حس میکنم دو قطبی هستم،هنوز هم احساس اهمال گرایی میکنم و هنوز هم ایده آل گراییم اذیتم میکنه،همشون بهم میگن بخیال دنیا باش.ولی طی این ایام خیلی سخت جنگیدم تا باهاشون مقابله کنم.تا حد خوبی قابل قبوله ولی هنوز قابل رشد هست.


من تو دبیرستان تکامل رو حس کردم،زمانی که برای المپیاد میخوندم،دوم دبیرستان بودم اما کتابای ترم سه دانشگاه رو میخوندم.وقتی با امروز خودم مقایسه میکنم میدونم که از خودم عقب موندم.وقت زیادی رو از دست دادم و وقت زیادی رو برای جبران دارم،گزینه های زیادی رو از دست دادم ولی گزینه های زیادی هنوز پیش روم هستش.


و چیزی که مهمه اینه که زندگی ادامه داره،هر چند سخت بگذره ولی هنوز در جریانه.



  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

دنیای کوچک

داشتم مستندای شبکه منوتو رو از سایتش نگاه میکردم،یه برنامه داره به اسم "به زندگی من خوش آمدید"که میاد زندگی ایرانی هایی که رفتن خارج زندگی کردن رو نشون میده.

وقتی 19 سالم بودش فهمیدم صنعت تو ایران خیلی ضعیفه و قبول کردم،شما یک عالمه کارخونه رو در نظر بگیرید میتونم با تقریب خوبی بهون بگم 98% کارخونه هایی رو که من دیدم و شنیدم وسایل و تجهزاتش از خارج میاد.مسولین نباید خیلی دلشون خوش باشه که کارخونه راه انداختند پشت خیلی از این کارخونه راه انداختن ها، دور ریختن این همه مهندس هستش که به جای اینکه سازنده باشن،معلوم نیستش کجای این دنیای کوچیک هستن.


ولی امروز به این نتیجه رسیدم که حتی ما تو ارتقا سطح آشپزیمون ضعیف عملکردیم ، به عبارت دیگه نتونستیم غذا های ایرانی الاصل رو تو ایران و بین ایرانی ها خیلی محبوب کنیم،برای اینکه بهتر درک کنید فقط ببیند چقدر رستوران ایتالیایی،فرانسوی،کره ای،ژاپنی،چینی،آمریکایی و ... تو ایران باز شده.زیاد جالب نیست که حتی داریم میراث غذاییمون رو از دست میدیم،زیاد هستن دستور های غذایی که امروزه فقط اسمی ازشون به یادگار مونده.

زیاد جالب نیست فرهنگمونو ناملموس فراموش کنیم.

https://www.manototv.com/videos/91402/vid9735

https://www.manototv.com/videos/73497/vid7992

https://www.manototv.com/videos/91405/vid9778

اینا رو توصیه میکنم ببینید

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

توهم غنی

این روزا خسته تر از همیشم،دلم میخواد بخوابم،ولی یک قدم،یک ساعت،یک کلاس میتونه تاثیر زیادی داشته باشه،هر وقتی از زندگی سیر میشم سری به حضرت حافظ میزنم فقط شعرای اونه که میتونه التیام بخش زخمای امروز من باشه.زخمایی که ریشه در گذشته و حال و آینده نیومده داره.چه زود داره میگذره و ما هر روز یک قدم به هدف نهاییمون نزدیک تر میشیم ولی بدبختی اینه که هنوز خیلی مونده طاقت بیار رفیق.

جمالت آفتاب هر نظر باد

ز خوبی روی خوبت خوبتر باد

همای زلف شاهین شهپرت را

دل شاهان عالم زیر پر باد

کسی کو بسته زلفت نباشد

چو زلفت درهم و زیر و زبر باد

دلی کو عاشق رویت نباشد

همیشه غرقه در خون جگر باد

بتا چون غمزه‌ات ناوک فشاند

دل مجروح من پیشش سپر باد

چو لعل شکرینت بوسه بخشد

مذاق جان من ز او پرشکر باد

مرا از توست هر دم تازه عشقی

تو را هر ساعتی حسنی دگر باد

به جان مشتاق روی توست حافظ

تو را در حال مشتاقان نظر باد

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

چاره چیست

این روزا بعضی از دوستان میان بهم گیر میدن میگن "حالا خوردی به روحانی رای دادی!!"
منم در جواب بهشون میگم داداش ما با حذف گزینه نامزدمونو انتخاب کردیم!!
و بعد سکوت میکنن
  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

کم کم داریم وارد روز های سخت ترم میشیم روزهایی که باید سختی های زیادی رو تحمل کنیم.دو هفته دیگه امتحانای پایانترم شروع میشه و بعد از اون من میخوابم.فعلا باید بشینم جمع بندی کنم ببینم چه از درس ها یاد گرفتیم.ولی بعد از یه استراحت کوتاه.

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

دو تا از نمره های میانترمم اومده .

زیاد جالب نیست دوتاشو تقریبا 9 از 20 شدم،هنوز تو شوکم.فردا هم یه ارائه دارم که دارم آمادش کنم،فکر میکردم بد بشم ولی نه انقدر.

تو اول ترم حالت ایده آل برای من این بودش که بالای 18 بشم وسطای ترم فهمیدم اگر بالای 17 هم بشم مشکلی نیست ولی اینطور که داره پیش میره احتمالا 15.5 یا 16 بشم که یه خورده کارمو سخت میکنه.با این حال نباید زیاد تحت تاثیر قرار بگیرم . یکم وقت نیاز دارم تا اوضاع رو کنترل کنم بعدش به ادامه درست کردن ارائه ام میپردازم.

بعد باید تمرکزمون رو بذاریم رو پایان ترما و سعی کنیم نمره کامل رو از همشون بگیریم اینطوری شاید استادا هم نمودار بزنن و فرجی حاصل بشه،توکلمون بر خداست.

ولی مهم تر از اون اینه که روحیه ام رو حفظ کنم من تو زمانای سختی بودم و دلم نمیخواد اون وقتا تکرار بشه.

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

وقتی به آیندم فکر میکم یه خورده گیج میشم،فعلا فرض رو بر این گذاشتیم که اگر معدلمو به اندازه کافی ببرم بالا برای بورسیه دولتی ادامه تحصیل تو ژاپن ثبت نام میکنم اگر قبول شدم ارشدمو تو ژاپن تو رشته مهندسی پزشکی ادامه میدم بعد از ارشد همون جا کار پیدا میکنم و سخت تلاش میکنم تا هر روز تجربه جدید کسب کنم.بعد از یه مدتی که به اندازه کافی تجربه کسب کردم دو حالت دارم یا بر میگردم ایران و یه شغل دولتی میگیرم یا کسب و کار خودمو راه میندازم یا اینکه همون جا تشکیل خانواده میدم و همونجا هم میمیرم.

حالا اگر به هر دلیل نتونستم برم ژاپن یه برنامه اینه که دانشگاه رو بذاریم کنار بریم یه چند سالی دوره آشپزی ببینیم بعد به عنوان یه آشپز شروع به کار کنیم و بعد از چند سال رستوران خودمو باز کنم با دستورالعملایی متفاوت و جذاب.

شاید برای شما جالب باشه چون من شانس یه دانشمند بودنو دارم و اینکه میتونم آشپز بشم، واقعیت اینه که خواندن و درک کردن مطالب علمی میتونه برای من خیلی جذاب باشه حتی اگر موقع درس خوندن منو ببینید ، اون موقع شاید دارم لبخند میزنم و خیلی خوشحالم ،از لذت بخش ترین کار ها برای من پیاده روی تو کتابخونه هستش یه کتاب رو تصادفی بر میدارم و شروع میکنم به خوندن و و واقعا لذت میبرم.

ولی غذا و آشپزی هم برای من همون قدر جذابه نه اینکه فقط یه دستورالعمل رو ببینم و غذا رو درست کنم بلکه به این هم فکر میکنم که چیکار میتونم بکنم تا غذا بوی بهتری داشته باشه یا مزش بهتر باشه اون موقعست که مزه ادویه هایی که تست کردم میاد روی زبونم و من ادویه های درست رو انتخاب میکنم و طعم و مزه غذا بهتر میشه.و در نهایت چشیدن و بو کردن غذاست که من رو راضی میکنه و لبخند رو لبام میذاره.

من تو زندگیم به این نتیجه رسیدم که برای خودم زندگی میکنم ، نه برای دولت،نه برای مردم ، نه برای انقلاب و نه برای پدر و مادرم،پدرم میخواد من برم خارج کشور ، چند بار باهاش بحث کردم چندان نتیجه مثبتی نداشتش ولی این فعلا روشی هستش که من میخوام زندگی کنم.

خوب الان واقعا بین دو مسیر پیش رو ما 50-50 هستیم، بیماری و به تبعات اون مشکلات روانی ایجاد شده طی اون دو سال باعث شد به خیلی چیزا فکر کنم . فکر کنم به اینکه آیا زندگی همینه؟آیا مردم منو میپسندن؟آیا همسرم با قضیه مشکلی نداره و... و این که قاعدتا باعث شد معدلم 2 نمره سقوط کنه //دو ترم اول شدم 17 و 4 ترم بعدش شدم13(الان 15 هستم)// والان واقعا تو یه وضعی هستیم که اگر عملکردمون از یه حدی بهتر باشه شرایط ثبت نام برای بورس دولتی رو داریم اگر حداقل شرایط رو فقط به دست بیارم با مهارت زبان(انگلیسی و ژاپنی) و مصاحبه میتونم شانس خوبی برای پذیرش داشته باشم ولی باید تمام تلاشمو بکنم .

و من تمام تلاشمو میکنم

و اگر موفق نشدم پشیمون نمیشم

//امروز واقعا باهاتون صمیمی شدم باورم نمیشه انقدر باهاتون صمیمی شدم،امیدوارم همیشه سالم باشید و مشکلی تو زندگیتون پیش نیاد//

اه این مسیر رو یادم رفت بگم:

حدودای دو سال پیش این احتمال وجود داشت که من برم تو کار تزکیه نفس و عرفان و کلا زندگی رو بیخیال بشم یه شغل خیلی ساده با یه درآمد خیلی اندک و یه زندگی خیلی درویشانه داشته باشم و تمرکزم رو بذارم رو اصلاح ارتباط با خدا ، حتی تو این زمینه وارد شدم و احساسات خیلی خوبی رو تجربه کردم ولی طی ایام تصمیم گرفتم همراه با زندگی عادیم همواره زمان باقیمانده از شبانه روز رو به این امر تخصیص بدم که با گذشت زمان این امر کم کم فراموش شدش ولی همواره به عنوان یه احتمال کم این گزینه هم دور از دسترس نیستش.

  • میلاد ساده
  • ۰
  • ۰

تنبلی

سلام بر همگی دوستان

امروز میخوام راجع به تنبلی و تجربیاتم در این زمینه بگم.شاید مطالعاتم رو در این زمینه بیشتر بالا بردم و یه کتاب راجع بهش نوشتم،فکر کنم تنبلی به عنوان یه معضل اجتماعی امروزه بیشتر مطرح باشه تا یه معضل فردی،شما اگر حتی فردی سخت کوش و پرتلاش باشد و در یک شرکتی مشغول به کار شید که از مدیرش تا آبدارچیش علاقه چندانی به کار وجود نداشته باشه شما هم کم کم روحیه خودتونو رو از دست میدید و میشید یکی از همونا و اگر فرد سمجی باشید و روحیه خودتونو بالا ببرید با احتمال خوبی(#تاکید) تلاش های شما مورد توجه قرار میگیره و در کار پیشرفت پیدا میکنید.

اول از همه از *افسردگی شروع میکنم.برای معرفی این یکی نیازی به توضیح نداره تقریبا تمام جوان ها و نوجوان ها پس از تحصیلات دبیرستان و پیش دانشگاهی یا حین دانشگاه ،بعد از لیسانس و بعد از از فوق لیسانس از خودشون میپرسن "خوب بعدش چیکار کنیم؟؟"

//وای خدای من یه عالمه ایده نوشتن داره سراغم میاد شاید این بخشو دو قسمتیش کنیم//

بعد از پرسیدن این سوال اگر نوجوان یا جوان عاقلی باشند مدتی رو به خلوت با خودشون میگذرونن تا ببینن کی هستند؟هدفشون از زندگی چیه؟تا چه حد پتانسیل زندگی رو دارن؟میتونن مسئولیت های سنگینی رو بپذیرن و مثلا رهبر یک گروهی بشن یا میتونن مسئولیت یک فرد دیگه رو بپذیرن و صاحب یک خانواده بشن یا نه؟دلشون زندگی شلوغ میخواد یا زندگی خلوت ؟میخوان در نهایت تو یه روستای دورافتاده از انسان ها زندگی کنن یا اینکه میخوان برن یه شهر شلوغ،میخوان کسب و کار خودشون رو داشته باشن یا یه کارمند ساده باشن؟و............ .از این جور سوالا خیلی زیاده.بعد از محک خودشون بعضی از گزینه ها رو حذف میکنن.خیلی ها شاید اشتباه در مورد خودشون فکر کنن برای همین نوبت مشورت با دیگران میشه.//مشورت و تو چه میدانی مشورت چیست،مشورت آن گردنه حیران است//قاعدتا اینطور کار میکنه که افرادی که از بیرون شما رو نگاه میکنن اگر وقت زیادی رو باهاشون بگذرونین و یا از شما درک درستی داشته باشن تو بعضی جا ها شما رو بهتر از خودتون میشناسن،پدر و مادر شما میتونن افراد خوبی برای مشورت باشن فقط باید حواستونو جمع کنید چون ممکنه آرزو های خودشونو روی شما پیاده کنن ولی ویژگی های اخلاقی و رفتاری شما رو خوب میشناسن،دوستانتون هم گزینه خوبی اند مزیتشون نسبت به پدر و مادر اینه که شما با اونا راحت ترید ولی عیبشون اینه که ممکنه حسادت کنن،مشاور ، معلم ، استاد هم گزینه های خوبی هستند اونا شما رو نمیشناسند ولی تجربه زیادی دارند و گزینه های زیادی رو به شما پیشنهاد میدهند همینطوری که میبینید یه حالت کلی از تمامی روش ها ممکنه مسیر آیندتون رو بهتر رقم بزنه ولی اگر اشتباه تصمیم بگیرید شما همیشه شک میکنید به اینکه آیا من آدم درستی برای این مسیر هستم ؟ اگر آدم شجاعی باشید مسیرتون رو عوض میکنید و اگر ترسو باشید مسیرتونو ادامه میدید و هر روز بر شک شما افزوده میشه،حتی ممکنه شما رو بکشه.خیلی از افراد موقع تحصیل این مشکل براشون پیش میاد و وارد یه مرحله از افسردگی ، گوشه گیری ، اجتماع گریزی،انکار و در موارد جدی تر دچار اختلال دو قطبی ، اسکیزوفرنی و ...میشن.ذهنشون قفل میشه، نمیتونن تمرکز کنن و نمیتونن او بازدهی رو که انتظار دارند داشته باشن،نتایج ضعیفشون شدت افسردگیشونو بیشتر میکنه و افسردگیشون میزان تنبلی یا اهمال گراییشونو بیشتر میکنه و وارد یه حلقه بی پایان میشن مگر اینکه از این حلقه بیرون بیان.بهترین کار اینه که همیشه با افکار مثبت خودتونو از این حلقه دور کنید و اگر وارد این حلقه شدید امیدوارم اینقدر شجاع باشید که به مشاور یا بهتره بگم روانشناس مراجعه کنید و شک نکنید درست ترین کار ممکن همینه.

//من خسته شدم ادامش برای بعد،اگر کسی کتاب خوبی راجع به تنبلی میشناسه برام معرفی کنه لطفا//


  • میلاد ساده