چیزی نمانده تا صدای عشق از کوچه و بازار شنیده شود
چیزی نمانده تا نوای حق از خانه دوست بلند شود
کاری نکردیم و منتظر ماندیم تا
آواز اشهد ان لا اله الا الله گوش داده شود
چیزی نمانده تا صدای عشق از کوچه و بازار شنیده شود
چیزی نمانده تا نوای حق از خانه دوست بلند شود
کاری نکردیم و منتظر ماندیم تا
آواز اشهد ان لا اله الا الله گوش داده شود
نمیدانم چرا شب ها خوابم نمیاد
تا که در خواب شاید تورا پیدا کنم
مرا دریاب که با وجودت افتاده ام
همچو پیرزنی که بار هیزم به پشت دارد
من با وجود باکسی همچنان بدون توجهت تنهایم
اما زیبا
من تنهای زیبایم
تو میدانی ذلت چیست؟
ذلت یعنی به روی خدا معصیت کردن
ذلت یعنی چشم بستن در بیداری
حالا میدونی عشق چیه؟
عشق یعنی با وجود هزار نافرمانی رزاق بودن
عشق یعنی تو آهسته بیا من شتابان شتابان
از عشق پرسیدم نامت چیست گفت من رنجم/فامیلت چیست من رنگم به روی گلرخ معشوق میرنگم
داستان عشق من افسانه تنهایی هاست/سرگذشت خون و قتل اندر جوار منی هاست
کی میشود با عشق از این زندان رویم/در طلب گوهر دوست همراه با رندان شویم
تا داستان این بوده و میباشد و هست/در این نفس لعنتی ما همچنان پرده دریم
گنه کارم خطا کارم بدون توجه هستی رویت من ریاکارم/چه ها کردم چه ها گفتم در این عروس هستی من گرفتارم
در طلب رخسار تو با زهر من می مینوشم/در می خوردن ما خطا نیست ولی بازهر چرا؟
خطا کردم گناه کردم که نفس بر من چیره گشته***گر استاد بر من نبخشاید خطا کردی گناه کردی
نیست بر من گناهی لیک بدنم می لرزد***از نگاه مظلوم دوست سینه ام میترسد
دو روز نیست که گرد این وادی آمده ایم***در موطن عشاق ثانیه ای سوال می ارزد
و.....